رایان & نویانرایان & نویان، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره

مـــعـــــــــجـــزه ی خـــــــــــــــدا

روزهاي آخر..

1392/9/25 0:33
199 بازدید
اشتراک گذاری

     سلام پسملاي من

 

شاهزاده هاي من،روزاي آخر و پشت سر گذاشتم،دلم ميخواست زود زود بيام 

 

واستون بحرفم ولي نشد.. دليلش جز کمبود وقت و استرس نبود. 

 

 

ماجراي تاريخ زايمان:

 

 

دکتر خوب من،پانزده آذر وقت داد،تو ذهنم،همش مرور ميکردم تاريخ رو،به 

 

باباجوني ميگفتم که خيلي ديره،ممکن اتفاق بدي بيفته. نقشه ميکشيدم که 

 

خودمو به بيحالي بزنم و برم بيمارستان تا شمارو زودتر ببينم. 

 

بيست و هشتم آبان ماه،حالم يکمي ناخوش بود،خاله جوني اومده بود 

 

بهش گفتم بريم دکتر.. وقت گرفتيم و با بابا جونتون رفتيم مطب.

 

دکتر معاينه م کرد،آب دور شما کوچولو هامو چک کرد،ديد کمه،انقباضات منم 

 

چک کرد،ديد زياده،ولي خودم متوجه نميشم،بخاطر مصرف اونهمه قرص 

 

همه ي حس هاي من غيرفعال شد،حتي حس درد. 

 

واسه2آذرماه وقت سزارين داد.. هم خوشحال بودم،هم ناراحت:-(

 

تموم اون روزاي آخر واسه ديدنتون لحظه شماري ميکردم،روزاي شيرين و 

 

دلگيرکننده اي بود:-(

 

ولي هرچه به شنبه دوم آذر نزديک ميشدم،باورم نميشد که نه ماه تونستم 

 

 

شمارو تو دلم داشته باشم. 

 

 

خداااااجونم شکرت. 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)